loading...
سایت اس ام اس با تلفن
گراف بند بازدید : 8 پنجشنبه 14 شهریور 1392 نظرات (0)
دقت کردین وقتی سر کلاس بودیم یکی سرفه میزد همه بچه بدون اینکه سرما خورده باشیم سرفه میزدیم بعد همه میخواستن برن بیرون اب بخورن بیچاره اونیکه واقعا به اب احتیاج داشت اعصابش له میشد ماهم جرات نداشتیم چیزیو گاز بزنیم میزاشتیم زنگ تفریح اب خوری رو میجویدیم نه خدایش دقت کرده بودین

گراف بند بازدید : 5 پنجشنبه 14 شهریور 1392 نظرات (0)
اعتراف میکنم هر وقت از چهارراهی که دوربین داره میخوام رد بشم هی صبر میکنم تا چراغ عابر سبز بشه و بعد خیلی شیک و با کلاس رد میشم و هیییییییییییییی به این دوربینه نگاه میکنم تا اون پلیسه که اون پشت نشسته بفهمه من چقدر شهروند محترمی هستم
پلیس که منو داره میبینه @-@
من در حال عبور از خیابان :)))))
راننده ها پشت خط O-o
مخترع دوربین های سر چهارراه O_o

گراف بند بازدید : 7 پنجشنبه 14 شهریور 1392 نظرات (0)
اعتراف می کنیم:دیروز گودزیلا 5ساله تکرار می کنم 5ساله.اومده نشسته کنارم میگه:واااااای!!!!پیر شدم.
من:OIO اگه تو پیری پس من چیم؟!
گودزیلا:تو؟!مرده متحرک.
تا آخر مهمونی اصلا حرف نمی زدم.

گراف بند بازدید : 5 پنجشنبه 14 شهریور 1392 نظرات (0)
اعتراف میکنم بچه که بودم ، برای اولین بار فیلم خارجی تو تلوزیون دیدم که زنا روسری نداشتن ، اون موقع هم فقط من و مامانم خونه بودیم ، منم فکر میکردم وقتی میخوان این فیلما رو پخش کنن ، به تموم خونه ها زنگ میزدن و میگفتن مرداتون رو بفرستین بیرون ، ما میخوایم فیلم زنونه پخش کنیم !!!
لایک = بابا تو دیگه کی هستی

گراف بند بازدید : 7 پنجشنبه 14 شهریور 1392 نظرات (0)
دقــت كرديــد تــو فيلــم خاطــرات يــك خــون آشــام ديــمــن هميشــه لبــاس مشــكي ميپوشــه...!! نــه دقــت كرديــد؟؟...
لايك:ايــنجـا چند نفــر خاطــرات مي بيــنن...طــرفدارا لايك كنن...

گراف بند بازدید : 6 پنجشنبه 14 شهریور 1392 نظرات (0)
اعتراف میکنم وقتی کلاس دوم راهنمایی بودم بابایه دوستم که بی سواد بود ازم پرسید این راس میگه که نمره هاییه قبولی رو با سرخ مینویسن و نمره تجدیدی رو با ابی اخه انگار رو کارنامش قوطی رب گوجه خالی شده منم گفتم اره راس میگه گفت اخه این میگه فقط ورزش تجدید اورده خیلی تر فرزه من گفتم نه ورزش سوالاش سخت بود منم نزدیک بود بیفتم

گراف بند بازدید : 3 دوشنبه 11 شهریور 1392 نظرات (0)
یکی از فانتزیام اینه یه لامبور گینی داشته باشم اونوقت یهو قیمتش بره بالا .......................بالاترتر.......................................خیلی بالاتر اونقدر بالا که صفراش تو صفحه جا نشه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! بعد از خوشحالی بترکم وبا ترکیدن من حباب قیمت هم بترکه!!!!!!!!!!!!!!!! اگه دوس دارین به ارزوم برسم بزن اون لایک قشنگرو(o.o)!!!!!!!!!!!!!!!

گراف بند بازدید : 2 دوشنبه 11 شهریور 1392 نظرات (0)
تاحالا دقت کردین
اون اوایل گوشیا ی سیم کارته بودن بعد شدن 2 سیم کارت.......
تازگی ک تبلت اومده تا 4 سیم کارت هم رسیده....
والا هیمن طور جلو بره اپراتورای بدبخت ورشکست میشن ها...
ازما گفتن بود.....

گراف بند بازدید : 3 دوشنبه 11 شهریور 1392 نظرات (0)
من یه چیز جالب در مورد تهران فهمیدم به طرز اسرار امیزی هر کوچه ای رو اشتباه میپیچی میفتی اوتوبان تهران کرج که تهش نا معلومه و این گونه است که تو یه هفته که تهرانیم نه بار رفتیم کرج که هفت بارش قیر ارادی بود!!!!

گراف بند بازدید : 4 دوشنبه 11 شهریور 1392 نظرات (0)
اعتراف میکنم وقتی که بچه بودم فک میکردم ک اگه برم کلاس کاراته باید چن نفرو اول بزنم ک ثبت نامم کنن و به همین خاطر توی مدرسه چن نفری زدم و بعد از احضار اولیا ب مدرسه و هزاران مصیبت دیگه فهمیدم ک ن اگه کسی رو هم نزنم ثبتنامم میکنن

گراف بند بازدید : 3 دوشنبه 11 شهریور 1392 نظرات (0)
اعتراف می کنم چند هفته پیش رفتیم مسافرت،بعد توی راه توی شهر طبس یه امام زاده بود اونجا توقف کردیم.ما هم اولین بارمون بود که اینجا اومده بودیم و نمی دونستیم سقاخونش کجاس.رفتم از یه خادم بپرسم اشتباهی به جای اینکه بگم سقاخونه کجاس گفتم عاغا ببخشید می خونه کجاس؟!؟!؟!
یعنی یارو یه لحظه هنگ کرد.
ما هم تازه فهمیدیم چه اشتباهی کردیم و الفررراررررررر.

گراف بند بازدید : 3 دوشنبه 11 شهریور 1392 نظرات (0)
اعتراف میکنم وقتی بچه بودم بالکون خونمون رو ب کوچه بود هر وقت مامان و بابام خونه نبودن با داداشم میرفتیم رو بالکن مشما فیریظر(فریزر،فریذر) رو پر اب میکردیم هر کس رد میشد مینداختیم رو سرش یارو خیس میشد ماهم کلی میخندیدیم یه روزهیچکس نبود دوباره داشتیم همین کارو میکردیم و کلی حال میکردیم ی مرده اومد جلو خونمون وایساد ماهم فکر کردیم همسایه هان روش اب ریختیمو فرار کردیم بعد چند دقیقه دیدیم بابام اومد خونه اون مردم بالام بود ک بلیز نوشو پوشیده ماهم نشناخته بودیمش هیچی دیگه کلی دعوامون کردو بعد اونم دیگه نزاشتن تا چند سال خونه تنها بمونیم!!!
لایک:خو بچه بودین دیگه
لایک:کصافطا عجب مردم ازارایی بودین
لایک:هیچکدام از موارد
:()()

گراف بند بازدید : 0 دوشنبه 11 شهریور 1392 نظرات (0)
دقت کردین درست وقتی که میخوایم نهار یا شام بخوریم اخبار جنازه های تیکه پاره، جراحی های خونین، رکوردهای حال به هم زن و غذاهای جدید اروپایی از جمله سوسک و کرم سوخاری نشون میده؟!!!
تلویزیون هم که خاموش باشه، معمولا گودزیلای خونه شکمش کار میفته!!!

گراف بند بازدید : 5 دوشنبه 11 شهریور 1392 نظرات (0)
آقا یکی ازفانتزی هایی که توبچگی داشتم(الآن هم فانتزیم هست)این بود یه خونه داشته باشم که کلش از شکلات وکاکائووشیرینی درست شده باشه یه استخرهم توخونه باشه که به جای آب ازکاکائوپرشده باشه وبپرم توشو هی بخورم.وتوخونه هم راه برم درودیوار گازبزنم بخورم کاکائوبکنم بخورم
خداییش فانتزی چند نفر بود وهست؟
لایک=فانتزی منم بود

گراف بند بازدید : 6 دوشنبه 11 شهریور 1392 نظرات (0)
دقت کردین با خوابیدن آدمم کار دارن؟؟!! قبل ۱۲ بخوابیم میگن مرغی؟ بعد از ۱۲ بخوابیم میگن جغدی؟ راس ۱۲ بخوابیم میگن بمیر بابا با این سر وقت خوابیدنت………….. چه غلطی کنیم بالاخره؟!!!!!

گراف بند بازدید : 5 دوشنبه 11 شهریور 1392 نظرات (0)
اعتراف میکنم بچه که بودم هر وقت برقا میرفت اون ساعتی بود که عمو پورنگ و میداد
منم بعد اینکه برقا میمومد سریع tvرو روشن میکردم که ادامه عمو پورنگو ببینم آخه فک
میکردم برنامه هه وایسا تا برقا بیاد منم ببینم همچین بچه متفکری
دم ناامیدی هم تو کآرم نبود هرسری امید داشتم.

گراف بند بازدید : 8 دوشنبه 11 شهریور 1392 نظرات (0)
اقا این خاله ما تو عمرش تا میتونه سوتی میده خواست به من بگه برام یه پیام جالب پیدا کن تو اینترینت گفت:برام پیام ترانه ای بفرست
بابا من تو افقم شما خودتون حالتمو در بیارین

گراف بند بازدید : 4 دوشنبه 11 شهریور 1392 نظرات (0)
ديروز رفتيم خونه عموم دخترعموم 5سالشه يكي از دوستاش اومده بود سراغش حالا مكالمه ي اين دوتا گودزيلا اسم دخترعموم هم فاطمس
فاطمه:سلام ستايش كي از مشهد برگشتين
ستايش:ديروز برگشتيم راستي فاطمه واسه تو هم دعا كردم گفتم خدايا يه شوهر خوب واسه دوستم پيدا بشه
فاطمه:ما هم چند روز ديگه خودمون ميريم مشهد حالا كه واسم دعا كردي منم واست همين دعاي خوب رو ميكنم
اونوقت ما اندازه ي اينا بوديم هيچي ديگه حرفم نمياد

گراف بند بازدید : 5 دوشنبه 11 شهریور 1392 نظرات (0)

یه روز دختر خالم داشت برام از خاطره ی مسافرتش با پدر بزرگم اینا مگفت . ی خاطرش خیلی قشنگ بود مگفت یه روزی تو پارک نشسته بودیم بعد دوتا دختر با آرایش غلیظ قدم می زدن و دوتا پسر مزاحمشون بودن ...بدجور...پدر بزرگم به پلیس زنگ می زنه و کار به پلیس می کشه ...بعد پدر بزرگم میره پیش باباهای دو دختر ..بهشون میگه چرا میزارید دختراتون اینجوری بیان بیرون ....درست عینه همین جمله رو بهش میگن ...ما دخترامونو میفرستیم بیرون تا شوهر پیدا کنن نمونن رو دستمون.. دختر خانوما بعد هی بگید چیزی که زیاده شوهره ...کو؟؟؟؟؟؟پسرا خوشتون امد بزنید لایکو.

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 56
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 30
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 24
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 24
  • بازدید ماه : 24
  • بازدید سال : 27
  • بازدید کلی : 761